هنر، حافظه جمعی و حسن روح‌الامین

در هیاهوی اخبار این روزهای پساجنگ و شاید مقدمه جنگی دیگر و هجوم تصاویر بی‌معنا و مصرف‌زدگی فرهنگی، آنچه ممکن است آسیب‌پذیر باشد، «حافظه‌ی جمعی» ماست؛ آن ریشه‌های عاطفی و معرفتی که بی‌آن‌ها جامعه، صرفاً جمعی از آدم‌هاست نه یک ملت.

در چنین فضایی، هنرمندانی که به احیای معنا در بستر فرهنگ کمک می‌کنند، فقط نقاش یا تصویرگر نیستند؛ بلکه راوی حافظه‌ تاریخی ما ایرانیان هستند و حسن روح‌الامین، بی‌هیاهو، یکی از همان‌هاست.  نقاشی‌های او، نقب زدن به گذشته نیستند؛ بلکه بازتاب اکنون ما در آینه‌ی واقعه‌اند. روح الامین با رجوع به مضامین بزرگ دینی و تاریخی -خصوصاً عاشورا- به ما نشان می‌دهد که امر قدسی، اگر در زبان امروز بازخوانی نشود آسیب می‌بیند؛ در کتاب‌ها محبوس می‌شود و از زندگی بیرون می‌افتد. اما وقتی تصویر، عاطفه، درد، اشک و نور در کنار هم قرار می‌گیرند، یک رخداد تاریخی به یک وضعیت انسانی بدل می‌شود؛ چیزی که می‌شود با آن زندگی کرد، فهمید، حتی از آن الهام گرفت.  روح‌الامین نشان می‌دهد که هنر صرفاً ابزاری برای زیبا دیدن یا تزیین دیوارها نیست؛ بلکه ظرفی‌ست برای انتقال رنج، برای فریاد زدن آنچه نمی‌توان گفت، برای روایت بی‌کلام از حقیقت. عاشورا در آثار او فقط یک سوژه‌ی مذهبی نیست؛ یک استعاره است از مظلومیت، از عدالت گم‌شده، از حقیقتی که در برابر قدرت ایستاده و تنها مانده است. این‌ها فقط تصویر نیستند، بلکه ادبیات بصریِ یک جهان‌بینی‌اند. و این همان چیزی‌ست که امروز، با دیدن جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل، بیش از پیش روشن می‌شود. این‌که مسئله ما فقط تقابل نظامی یا امنیتی نیست؛ بلکه نزاعی‌ست میان دو خوانش از انسان، تاریخ و آینده. یک‌سو تمدنی‌ست که روایت ایثار و مظلومیت را با خون و شعر و اشک حفظ کرده، و سوی دیگر، جهانی که حافظه را از ذهن انسان‌ها زدوده و فقط لحظه و منافع را می‌پرستد. در میانه‌ی چنین جنگ‌هایی، آثار روح‌الامین با زبان هنر می‌گوید که اگر قرار است بجنگیم -نه‌فقط با دشمن، بلکه با فراموشی، با بی‌تفاوتی، با تحریف حقیقت- سلاح اصلی‌ ما ممکن است تصویر باشد؛ هنری که می‌تواند پیش از هر موشک و بیانیه‌ای، ذهن‌ها را شکل دهد و دل‌ها را بیدار کند. امروز نقاشی‌های روح‌الامین نه فقط یک هنر دینی‌اند، بلکه یک مقاومت‌اند. یک تلاش برای بازگرداندن گفت‌وگو میان جامعه و گذشته‌ی مؤثرش. او با تکیه هنرش نورپردازی و با قدرت روایی بالا، زبان جدیدی خلق کرده که نه‌تنها مخاطب مذهبی، بلکه بیننده‌ی آشنا با تاریخ، اخلاق یا حتی درد انسانی را با خود همراه می‌کند. برخی دیدگاه‌ها  هنر را در حاشیه‌ی فرهنگ نگه داشته‌اند؛ به‌عنوان تزیین یا ابزار تبلیغ. اما به واقع هنر فرهنگ می‌سازد، دردها را به‌تصویر بکشد، و گفت‌وگوهای عمیق اجتماعی را آغاز کند. هنر می‌تواند به جای آنکه دنباله‌رو رسانه باشد، خالق میدان‌های تازه‌ی اندیشه و عاطفه شود. اگر یک تابلو می‌تواند فریادی باشد که ذهن بیننده را روزها با خود ببرد، چرا آن را جدی نگیریم؟  با این نکته نقاشی‌های به سبک حسن روح‌الامین حافظه‌ فعال ما هستند و ما اگر می‌خواهیم بمانیم باید خود را روایت کنیم و هیچ روایتی، بی‌تصویر، پایدار نیست.

این مقاله را به اشتراک بگذارید